دانلود مبانی و ادبیات نظری تعاریف و دیدگاه های سلامت روان و استرس شغلی .
دانلود مبانی و ادبیات نظری تعاریف و دیدگاه های سلامت روان و استرس شغلی دانلود مبانی و ادبیات نظری تعاریف و دیدگاه های سلامت روان و استرس شغلی |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 132 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 52 |
توضیحات :
دانلود مبانی و ادبیات نظری تعاریف و دیدگاه های سلامت روان و استرس شغلی در 52 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
در این فصل، پیشینهی پژوهش ارائه شده است. در بخش اول این فصل، متغیرهای تحقیق و نظریههای مطرح شده در رابطه با این متغیرها ارائه گردیده است تا خواننده درکی وسیعتر نسبت به متغیرها داشته باشد. در بخش دوم این فصل پژوهشهایی که در این زمینه انجام شده است، ارائه خواهد شد و در پایان جمعبندی و فرضیههای پژوهش ارائه خواهد شد.
1-2 کار
کار بخش مهمی از زندگی هر فردی به شمار میآید و از یکسو میتواند شماری از نیازهای اساسی انسان همچون پرورش روح و جسم، برقراری ارتباط اجتماعی، ایجاد حس ارزشمندی، اعتماد به نفس و شایستگی را ارضا کند (حسینی و آشتیانی، 1389). بسیاری از کارشناسان بهداشت روان، محیطهای کاری را یکی از مراکز تأمین ارتقای بهداشت روانی افراد تلقی مینمایند، زیرا محیط کار محلی است که افراد قسمت اعظم وقت و انرژی خود را در آن صرف مینمایند (آهنگی، عابدی و فتح آبادی، 1388). اما از سوی دیگر، ممکن است منبع اصلی بروز استرس نیز باشد (حسینی و آشتیانی، 1389) به گونهای که محیط کار و شرایط حاکم بر آن از قبیل سختی و زمان کار، نوع مراجعان و کیفیت رابطه با همکاران میتواند نقش فشارزایی داشته باشد (بهروزیان، خواجهالدین، هدایی و زمانی، 1388).
امروزه در محیطهای کار هزینه بیماریهای مزمن مرتبط با کار در حال افزایش است که خود دلیلی آشکار برای وجود استرس شغلی میباشد (لوی و ویگمن[1]، 2000). در دهههای اخیر، مطالعات گوناگونی بر روی ارتباط بین کار، استرس و پیامدهای آن در شاغلان بخش سلامت انجام شده است که در آن موضوعاتی از قبیل بهرهوری، حوادث شغلی، غیبت از کار و افزایش آسیبهای جسمانی و ذهنی در گروههای مختلف شغلی مورد بررسی قرار گرفتهاند (برزیده، چوبینه و طباطبایی، 1391).
2-2 سلامت روان
مفهوم سلامت روان شامل احساس درونی خوب بودن و اطمینان از کارآمدی خود، اتکاء به خود، ظرفیت رقابت، وابستگی بین نسلی و خودشکوفایی تواناییهای بالقوه فکری و هیجانی و غیره میباشد. البته با در نظرگرفتن تفاوتهای بین فرهنگها، ارائه تعریف جامع از سلامت روان غیرممکن مینماید. با وجود این، بر سر این امر اتفاق نظر وجود دارد که سلامت روان چیزی فراتر از نبود اختلالات روانی است و آنچه مسلم است این است که حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است (شاکرینیا، 1391). بر اساس اساسنامه سازمان جهانی بهداشت، سلامت که عبارت است از رفاه کامل و نه فقدان بیماری تنها به سلامت جسمی محدود نمیشود، بلکه با جنبههای روانی و اجتماعی زندگی بشری نیز در پیوند است (جزایری، 1381). کرسینی[2] (1999؛ به نقل از بهادریخسروشاهی و هاشمی نصرتآباد، 1390) سلامت روانی را حالت ذهنی همراه با سلامت هیجانی نسبتاً رها شده از نشانههای اضطراب و ناتوانی در برقراری روابط سازنده، مقابله با خواستهها و محرکهای تنیدگیزای زندگی تعریف کرده است. کمتر خانوادهای را می توان یافت که با اختلالات روانی روبرو نشده و یا در یک دوره دشوار به کمک و مراقبت نیازمند نشده باشند. با وجود این خود را ناآگاه نشان میدهیم و این حقایق را نادیده میگیریم و یا انکار میکنیم. شاید به این دلیل باشد که ما از بهداشت روان اطلاعات کافی نداریم که در مورد آن صحبت کنیم. به بیان دیگر نمیدانیم چه تعداد از افراد نیازمند به دریافت خدمات از این کمکها بی بهرهاند (بروتلند، 1381). بهداشت روان با جنبههای رفتاری و عاطفی زندگی روزمره و همچنین روابط میان افراد که میتواند بر روی کیفیت زندگی تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد، هم پیوند است. افزون بر این بهداشت روان با گسترش خانوادههای مستحکمتر که از پیوندهای نزدیک تر برخوردارند و میتوانند فرزندانی شاد تربیت کنند، رابطه مستقیم دارد. هدف بهداشت روان توسعه جوامعی است که ملاک احترام در آن ها توانایی های فردی و میزان کمک و حمایت از یکدیگر است (جزایری، 1381). بیماری افسردگی چهارمین مشکل فراگیر بهداشتی اعلام شده از طرف سازمان بهداشت جهانی است و شدت ناتوان کنندگی آن قابل مقایسه با 8 بیماری عمدهی طبی مزمن میباشد، پیامد وجود این بیماری در مبتلایان به بیماری قلبی، وخیم شدن حالت جسمی و روحی آنها است (سبزمکان، هزاوهئی، حسن زاده و ربیعی، 1388).
3-2 تعریف سلامت روان
سازمان بهداشت جهانی سلامت را به صورت بهزیستی کامل فیزیک، روانی و اجتماعی تعریف میکنند نه صرف فقدان بیماران و ناراحتی سلامت در دیدگاهی کلینگر از جنبههای روانی، اجتماعی و فیزیکی مورد توجه قرارگرفته و رابطه آن با محیط نیز مدنظر قرار میگیرد (کارسون، 2007). سازمان بهداشت جهانی در تعریف دیگری، بهداشت روانی را بر اساس جنبههای زیستی و اجتماعی تعریف میکند. به نظر سازمان بهداشت روانی برای فرد استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی با استعداد کمک به تغییرات به شیوه سازنده قائل است. هچنین بهداشت روانی ایجاب میکند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد. در این تعریف هیچ اشارهای به بیماری نشده است (ابراهیم ، 2005). سلامت روانشناختی نیز تعریفی است که دانشمندان روان شناسی و علوم اجتماعی و رفتاری در مورد کارآمدی و عملکرد روانشناختی متناسب انسان ارائه کردهاند (بهادرخان، 1388).
مفهوم سلامت روانی در واقع جنبهای از مفهوم کلی سلامتی است. اگر چه کلمه سلامتی برای ما شناخته شده و دارای مفهوم مشخصی است با این وجود تعریف آن آسان نبوده و برای مردم مختلف دارای معانی متفاوتی است. معنای لغوی سلامتی، کامل بودن، بی عیب و نقص بودن و مقدس بودن است (قاسمی، 1388). از قرن هفتم تا شانزدهم سلامت روان شناختی به صورت پرهیزگاری[3] تعریف میشد و رواننژندی نیز نوعی انفعالپذیری شیطانی[4] محسوب میشد. پس از قرن شانزدهم سلامت روانشناختی مجدداً به صورت طبیعت گرایانه تعریف شد و همزمان با رنسانس روانپزشکی در اواخرقرن نوزدهم و پدیدارشدن روان نژندی سلامت روانشناختی نوعاً به صورت فقدان بیماری روانی تعریف گردید (گنجی، 1392).
معمولاً سلامت روانشناختی را به سه شکل میتوان تعریف کرد: نخست به معنای خودآگاهی[5] یا فقدان خودفریبی حل تعارضات و کشمکشهای درونی و پذیرش و پیروی ازسرنوشت و تقدیر بشریت. این تعریف توسط زنگیموند فروید، ویلیام مک دوگال، جورج کلی و بسیاری از هستیگرایان و نظریه پردازان نقش مانند تین برگن و لورنز پذیرفته شده است (تئودور، 1380). تعریف دوم شامل خودشکوفایی[6] و تحقق خود[7] میشود. یعنی بالفعل ساختن تواناییهای روانشناختی ذاتی و درونی فرد که چنین امری پس از تحقق پیشرفت آرامش و صفای درونی با استفاده از نوعی دگرگونی روانی میسر میشود. کارل یونگ گوردون آلپورت، انسانگرایان مانند مازلو و راجرز این دیدگاه را پذیرفتهاند. سومین تعریف سلامت روان شناختی حدودی است که فرد توانسته با «شبکه روابط اجتماعی پایدار یکپارچه شود». اریک اریکسون، آدلر، و بسیاری از جامعه شناسان این تعریف را پذیرفتهاند (خداپناهی، 1393). بهداشت روانی علاوه براینکه هدف هر جامعهای به شمار میآید. معیاری برای سلامت فرد نیز محسوب میگردد. این اصطلاح دارای معانی متعددی است که از جامعهای به جامعه دیگر، فرهنگی به فرهنگ دیگرمتفاوت است به همین دلیل در روان شناسی، الگوها و دیدگاههای متفاوتی نسبت به سلامت روان وجود دارد (اندل[8]، 2009). در ذیل به این دیدگاهها اشاره میگردد.
1- معیارهای سلامت روان یا اشخاص سالم:
بهداشت روانی علاوه براینکه هدف هر جامعهای به شمار میآید. معیاری برای سلامت فرد نیز محسوب میگردد. این اصطلاح دارای معانی متعددی است که از جامعهای به جامعه دیگر، فرهنگی به فرهنگ دیگرمتفاوت است به همین دلیل در روان شناسی، الگوها و دیدگاههای متفاوتی نسبت به سلامت روان وجود دارد (اندل، 2009). در ذیل به این دیدگاهها اشاره میگردد.
از نظر دایان[9]سلامت روان، توانایی ما را در درک واقعیت (همانگونه که روی میدهد) در پاسخ دادن به چالشهای آن و در پیش گرفتن تدابیرخردمندانه برای زندگی افزایش میدهد. ویژگیهای اشخاص سالم از نظر دایان به شرح زیراست:
[1] - Levy & Wegman
[2] - Corsini
[3] - piety
[4] - demonic
[5] - self- awamess
[6] - self- actuhalization
[7] - seif- realization
[8] - Endle
[9] - Diane